روایتی از جهانی فروپاشیده
رمان «خواب در باغ گیلاس» نوشته اَزهر جرجیس نویسنده عراقی، بهتازگی با ترجمه محمد حزباییزاده مترجم خوزستانی، به بازار کتاب آمده و مهدی یزدانیخرم داستاننویس و منتقد ادبی، یادداشتی بر آن نوشته است.
یزدانیخرم مینویسد:
«خواب در باغِ گیلاس» رمانی از اَزهر جرجیس نویسنده عراقی مقیمِ نروژ است که برای من دریچهای شد به خاورمیانهای که لگدکوب جنگ، دیکتاتورها، قهرمانان و گورها و بدنها شده است. رمانی که نامزد اصلی بوکرِ بینالمللی شده و روایتی ساخته از جهانی که فروپاشیده.
رمان حالتی اتوبیوگرافیک دارد با طنزی تلخ. قصه مردی که پدرش را صدام حسین زندهبهگور کرده و مادرش به سختی و با هراس او را به دندان گرفته و بزرگ کرده است. جوانی که شیفته ادبیات و نویسندگی است.
رمان از نروژ شروع میشود. او که در اداره پست کار میکند و سالهاست از مهاجرتاش گذشته ایمیلی از دوست خبرنگارش دریافت میکند؛ «سریع به بغداد برگرد» و بعد متوجه میشود گوری جمعی را یافتهاند که گویا پدرش هم در آن دفن است؛ پدری که حتی یک عکس هم از او ندیده چون مادرش همان موقع تمام عکسهای او را در تنور سوزانده... . رمان با این تکنیک فلاشبک میزند به گذشته و مهاجرت مرد جوان. دربهدری در اردن و بعد کشورهای مختلف اروپایی و درک جهانی که در آن کسی تو را نمیخواهد.
ازهر جرجیس در پیشانینوشت، رماناش شعری از ژاک پرهور آورده که محورِ معنایی رمان را ساخته: «زندگی دانه گیلاسی است که هستهاش مرگ است». رمان با رفت و برگشتهای متعدد، حتی استفاده از ساختار تودرتوی داستانگویی جهان تهیشده مردی را به تصویر میکشد که باید بعد سالها به بغداد برگردد که ببیند جمجمه پدرش را میتواند پس بگیرد.
قصهگویی خوشریتم که طنز تلخ و سیاهاش نیز به آن رنگ خاصی میدهد انسانی را به تصویر میکشد که همه چیزِ او سلب شده است. تنها زندگی میکند و در برف سرد بدون رؤیا به حرف دوستاش فکر میکند که معتقد است «اگر آمریکاییها بیایند بغداد لاسوگاس میشود» و او بغداد را از نو میبیند. مملو از فقر، کشته و آدمهایی که دو شناسنامه دارند چون برخی ایستهای بازرسی را سُنیها در اختیار دارند و برخی را شیعهها و هر دو گروه هم تندرو هستند.
«خواب در باغِ گیلاس» اولین رمان نویسندهاش است که بیشتر جستار و داستان کوتاه نوشته بوده و زندگی جهنمیای را از سر گذرانده صدام سرنوشتاش را تغییر داده و پدرش را کشته است. رمانی که مخاطب را با داستانگویی درجه اولاش در مشت میگیرد و پیش میرود. به خصوص برای ما اهل خاورمیانه مفاهیم درون رمان خوانش ویژهتری دارد.
ازهر جرجیس در عین حال رمانی تکنیکی نوشته که تا لحظه پایان چند فرم روایی را ارایه میدهد و از این نظر نیز بسیار قابلِ بحث است. ترجمه محمد حَزباییزاده از عربی نیز نقطه قوت کتاب است؛ مترجمی با انتخابهای عالی.
ایسنا
برچسب ها : استانی-فرهنگی و هنری اخبار فرهنگی و هنری - خوزستان داستان ترجمه ادبیات عرب